یک روز فراموش نشدنی برای سامیار
دیروز یک روز فراموش نشدنی برای سامیار بود . حدود دو هفته قبل امتحان سراسری تیزهوشان برگزار شد و ما چند روز است که در انتظار نتایج هستیم . تا این که یکی از دوستان سامیار ساعت ده و نیم شب زنگ زد و گفت :نتایج روی سایت سمپاد اومده . از استرس داشتم می مردم ولی چون سامیار خیلی نگران بود به روی خودم نیاوردم . حالا سایت باز نمی شد .
من : اگر قبول نشدی اشکالی نداره سامیار :
من : سامیار اگر قبول شدی جیغ و داد نکنی این بچه می ترسه هااااااااا سامیار : باشه
من : اگر هم قبول نشی مهم نیست , ناراحت نباشی هاااااااا سامیار : (سرش توی کامپیوتر)
تلفن زنگ زد و آریا بود .پرسید : سامیار قبول شده ؟ گفتم نمی دونم سایت باز نمی شه . گفت : شماره شناسنامه اش را بگویید من بزنم . شماره را دادم . سکووووووت
من : سامیار دادو بیداد نکنی ها ، نگران هم نباش (خودم داشتم می مردم) سامیار :
من : چرا این جوری می کنی ؟ قبول نشدی که نشدی !!!!!
آریا : بله سامیار قبول شده
سامیار:آخ جووون من:بعد از این همه سفارش به سامیار جییییییییییییییییغ مانیار : گریییییییییییییه
بابایی از راه رسید دید تو گریه می کنی ، من و سامیار هم بالا پایین می پریم . خوشحال شد و به داد تو رسید .
پسرم همیشه باعث افتخار ما هستی . همیشه پیروز باشی
برادر مهربونم هزار آفرررررررررررررررین